پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

من .................

سلام نی نی قشنگم عزیز دلم خیلی وقته میخوام وبلاگتو آپ کنم نمیدونم از کجا شروع کنم ؟؟؟؟؟!!!!!! خوب بالاخره نامزدی عمو امیرت شد و من و بابایی در کمال بی انصافی شما رو نبردیم سر شام من زنگ زدم به خالم (آخه گذاشته بودمت پیش خاله نازی) دیدم داری گریه میکنی دیگه حالم بد شد اونجا بود حس مادری بدجوری بهم فشار اورد و زدم زیر گریه تا بیام دنبالت کلی اتفاق بامزه افتاد که وقتی بهش فکر میکنم خندام میگیره ولی اون لحظه نهههههههههههههههههههه تا من و دیدی از ذوقت یه کارای میکردی عجیب همش ماچم میکردی هی میگفتی مامان پپری الهی فدات بشم خلاصه آخرشم که اومدیم خونه خاله زن عموت خوابیدی خونه خاله نازی تا میخوابیدی بیدار میشدی و گریه میکردی و حالااااااا...
30 بهمن 1392

Happy valentain

سلام نی نی قشنگم دختر عزیزم روز عشق رو بهت تبریک میگم امیدوارم شما هم یه روزی این روز خوب و به بچه ات تبریک بگی نازنینم امسال ٥امین سالی هست که من از بابایی کادو میگیرم و از اون جایی که به عروسک علاقه خواستی دارم بابا هر سال از سال قبل بهتر کادو میگیره دیشب از ته قلبم برای همه دعا کردم امیدوارم که همه زندگی خوبی داشته باشن ! من و بابایی یه چند وقتی خیلی مشکل داشتیم ولی خدا رو شکر حل شد ! الهی دیگه نه ما نه بقیه مشکلی توی زندگیشون نباشه  
26 بهمن 1392

عکس

یادش بخیر پریناز اینقدی بودی مادر   اینم عکسای جدیدت گلم اینجا حاضر شدیم بریم خونه عمه زهره ات   ...
4 بهمن 1392

بالاخره مریضی از خونمون رفت

سلام نی نی قشنگم الهی مامان فدات بشه بالاخره مریضی از خونمون تشریف برد عزیزم هر وقت تب میکردی میگفتی مامان داغ منم کلی غصه میخوردم واسه خودت خانمی شدی اصلا باورم نمیشه حرفامو میفهمی کافیه بگم آی یا گریه کنم دیگه هیچی تا من غش غش نخندم ول کن نیستی پریناز خدا رو شکر میکنم که تو رو دارم خدا جون مرسی دیگه جای خالی مامانم رو زیاد حس نمیکنم ! فقط وقتی با آقای پدر یه کم بحث میکنیم داغون میشم و نمیتونم خودم و کنترل کنم ببخشید دختر نازکم کلی کلمه جدید یاد گرفتی وای مامانی ببخشید الان یادم نمیاد چه کلمه هایی یاد گرفتی فقط الان لیلید (کلید) یادمه (خوب مگه چیه ) از خواب که بیدار میشی حتما باید با بابایی حرف بزنی پریناز:بابا - بابا...
3 بهمن 1392
1